خر دراز بستن . [خ َ دِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از عرض تجمل و شأن کردن و به بی غمی و به فراغ بال گذراندن :
وحشی بس است چند توان بست خرد راز
از خر ظریف شهر بیندیش زینهار.
به اهل میکده زاهد کند نواخوانی
دراز بسته چو طنبور خوش خر خود را.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خر دراز بستن . [خ َ دِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از عرض تجمل و شأن کردن و به بی غمی و به فراغ بال گذراندن :
وحشی بس است چند توان بست خرد راز
از خر ظریف شهر بیندیش زینهار.