خرور. [ خ ُ ] (ع مص ) افتادن . || از بالا بپایین افتادن . || شکافتن چیزی . || هجوم آوردن بر کسی از جایی که معلوم نباشد. || مردن . || آواز کردن گربه و ببر و پلنگ . (منتهی الارب )(از لسان العرب ) (از تاج العروس ). خرخر کردن . || آواز کردن در خواب . (از آنندراج ). خرخر کردن . آواز کردن ، آن آوازی که از خیشوم بوقت خواب برآید. || بانگ کردن آب . (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.