خرمن سوختن . [ خ َ / خ ِ م َ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرمن . کنایه از بدبخت و مفلس کردن :
آورده اند صحبت خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم .
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرمن سوختن . [ خ َ / خ ِ م َ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرمن . کنایه از بدبخت و مفلس کردن :
آورده اند صحبت خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم .