خرارة. [ خ َرْ را رَ ] (ع اِ) باد فرنگ که چوبی است مدور و بر آن ریسمان بندند و در کشاکش آرند تا از آن صدا برآید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، خرار. بادفره و خذروف . (یادداشت بخط مؤلف ). || مرغی است بزرگتر ازورکاک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، خرار. || (ص ) مؤنث خرار. منه : عین خرارة؛ چشمه ٔ بسیار روان آواز کن . (از منتهی الارب ) :
من منطق عیونه خراره
واردها قریحة طیاره .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.