خدمة. [ خ َ دَ م َ ] (ع اِ)دوال سطبر تافته شده مانند حلقه ای بر خردگاه شتر بسته پاافزار وی را بدان محکم کنند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از معجم الوسیط). || پای برنجن .(منتهی الارب ). پای برنجن و حلقه ٔ گرد. (از مهذب الاسماء) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از معجم الوسیط) (از قاموس ).
- امثال :
کالممهورة احدی خدمتیها . این مثل برای حمق زده میشود. (از معجم الوسیط). || حلقه ٔ قوم . (ازمنتهی الارب ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از قاموس ) (از البستان ). منه : فض اﷲ خدمتهم ؛ شکست و پراکنده کرد جماعت آنها را. (از منتهی الارب ). منه : «الحمداﷲ الذی فض خدمتکم ». (از حدیث خالدبن ولید به مرازبة فارس از معجم الوسیط). || ساق . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ج ، خِدَم ، خِدام : ابدت الحرب عن خدام المخدرات ؛ ای اشتدت . (از معجم الوسیط). || ج ِ خادِم . (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.