خداش . [ خ ِ ](اِخ ) ابن دحاح . از مالک خبر منکری که بدو تعلق ندارد، روایت کرده است و از او نیز تمتام نقل حدیث نموده است . او را از زمره ٔ بصریان آورده اند. دارقطنی ، خداش را از ضعفای راویان مالک ذکر کرده است و این بعد از آن است که حدیثی که از طریق محمدبن عبداﷲ العمری از محمدبن غالب تمتام از او مالک از نافع از این عمرتا مرجع حدیث ، نقل می کند و آن این حدیث است : لاتکر هوا مرضا کم علی الطعام . او را جماعتی از ضعفاء تبعیت کرده اند که از آنجمله است عبدالوهاب بن نافع و محمدبن عمربن ولید یشکری . (از لسان المیزان ج 2 ص 395).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.