خداج . [ خ ِ ] (ع مص ) زادن ناقه پیش از وضع. (منتهی الارب ). زادن ناقه پیش از مدت وضع (ناظم الاطباء). بچه انداختن شتر پیش از وقت و اگرچه تمام انداختن شتر پیش از وقت و اگرچه تمام خلق باشد. (تاج المصادر بیهقی ). انداختن شتر حمل خود را در قبل از مدت زاییدن اگرچه تام الخلقه باشد. (از متن اللغة) . || ناتمام و پیش از وقت زاییدن . (از آنندراج ). بچه پیش از وقت زاییدن اگرچه تام الخلق باشد. (ازمعجم الوسیط). بچه انداختن زن اعم از آنکه آن بچه تازه شکل گرفته یا هنوز خون باشد. || آتش روشن نکردن سنگ آتش زنه . (از متن اللغة) (از معجم الوسیط). || نقصان گزاردن نماز. (از ناظم الاطباء): خدج صلوته خداجاً. || ناقص بودن . نقصان داشتن . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). || آن نماز که در آن سوره ٔ الحمد نخوانند. (مهذب الاسماء): کل صلوة لایقرء فیها بفاتحة الکتاب فهی خداج . (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.