ختاع . [ خ ِ ] (ع اِ) دست پناه . دستکش . دستانه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دستبانات و آن دستکشهایی است که حاملین بار بردست می کنند و واحد آن خِتاعَه می باشد. || کف دستی از پوست که صیاد در صید بر دست میکند. (متن اللغة). || ج ِ ختیعه . پوستی است که تیرانداز ابهام خود را با آن می پوشاند. (از معجم الوسیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.