خاوندگار. [ وَ دِ ] (اِ مرکب ) مخفف خداوندگار است که صاحب و بزرگ باشد. (از برهان قاطع). || حکمران . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار.
|| لقب پادشاهان روم . (انجمن آرای ناصری (آنندراج ).
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاوندگار. [ وَ دِ ] (اِ مرکب ) مخفف خداوندگار است که صاحب و بزرگ باشد. (از برهان قاطع). || حکمران . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار.