خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن وهب بن جریر. وی از پدرش روایت میکند که بشاربن برد، صالح بن داود برادر یعقوب را در وقت ولایت هجو کرد و این بیت از آن جمله است :
هم حملوا فوق المنابر صالحاً
أخاک فضحت من أخیک المنابر.
چون به یعقوب بن داود این هجو رسید نزد مهدی رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین این کور مشرک امیرالمؤمنین را هجو کرده است ...القصة بطولها. (از کتاب الوزراء والکتاب ص 117).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.