حوذ. [ ح َ ] (ع مص ) گردآوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). احاطه کردن . (اقرب الموارد). || سخت راندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || نگاه داشتن و پاس داشتن بر چیزی . (منتهی الارب )(آنندراج ). محافظت کردن بر چیزی . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.