حوب . [ ح َ / حو ] (ع اِ) گناه . (ناظم الاطباء). اثم . (از اقرب الموارد) : ولاتأکلوا اءَموالهم الی اموالکم انه کان حوباً کبیراً (قرآن 2/4)؛ اَی ذنباً عظیماً. || هلاک .(اقرب الموارد). هلاکت . || بلاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نفس . (اقرب الموارد). || بیماری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معرض . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (مص ) گناه کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.