حصید. [ ح َ ] (ع ص ) محصود. دروده . درویده .درویده شده . بدروده . بدرویده . کشت دروده . (دهار).
- حبل حصید ؛ رسن محکم و استوار تافته و همچنین زه حصید و زره حصید و امثال آن . ج ، حصاید.
- زرع حصید ؛ کشت دروده . محصوده .
- امثال :
الناس حصیدالسنتهم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.