حصف . [ ح َ ص َ ] (ع اِ) گر خشک . جرب یابس . خشک ریزه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خشک پوست . برخوشیدگی اندام از بسیاری خون . (نسخه ای از مهذب الاسماء). برجوشیدگی اندام از بسیاری خون . (نسخه ای از مهذب الاسماء). برترنجیدگی اندام از بسیاری خون . (نسخه ای از مهذب الاسماء). بثوری باشد بر تن که از بسیاری عرق پیدا شود. بثور؛ شوکیه ای است که در روی پوست تن گسترده میشود. وصاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: عبارت است از جرب خشک و آن دانه های کوچکی است نوک تیز، مانند زیره که در ظاهر پوست بنحو پراکنده تولید شود. چنانچه در قانونچه ذکر کرده است . و در واقیه نیز بهمین منوال تعریف کرده و گفته است : حصف ، بژه ها بود بغایت خرد و سرخ و سوزاننده اندر تابستان پدید آید، خاصه وقتی که مردم عرق کنند. و داود ضریر در تذکره آورده است : بثور شوکیة مختلفة الاوضاع انتاء من الحکة، و الکلام فیها کالحکة من غیرفارق - انتهی . و رجوع به دزی ج 1 ص 245 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.