حداد. [ ح ِ ] (ع مص ) ترک زینت زن که شوهر او وفات کرده . (اقرب الموارد). جامه ٔ سوک پوشیدن زن در عزا و سوگواری شوی . سوک داشتن زن بر مرده . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء). جامه ٔ ماتم پوشیدن : تا آنگاه که عده ٔ زن منقضی نشده مکلف بحداد است . || (ص اِ) جامه های سیاه و کبود که در سوک پوشند. (اقرب الموارد). جامه ٔ سوک . (مهذب الاسماء). رنگینی جامه های ماتم چون سیاه و کبود : از چه رهگذر است که لباس حداد در بر گرفته اید؟ (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران 1272 ص 455). شب خود جامه ٔ حداد بر سر دارد و گریبانی چاک از دو طرف در بر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، چ طهران ص 451). زنان ایامی همه جامه ٔ حداد در بر و بفجع و شیون اندر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 454). || ج ِ حدید؛ السنة حداد و سیوف حداد. (منتهی الارب ). چیزهای تیز.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.