حبجری . [ ح َ ج َ را ] (اِخ ) آبی است به وادی ذوحبجری ، مر بنی عبس را، در وراء قطن شمالی . نصر گوید: حبجری ناحیتی به نجد است در اکناف شربة. عقبةبن سوداء درباره ٔ آن گوید :
الا یا لقومی للهموم الطوارق
و ربع خلا بین السلیل و ثاوق
و طیر جرت بین العمیم و حبجری
بصدع النوی و البین غیر الموافق .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.