حاقنة. [ ق ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی ، تأنیث حاقن . || معده . (منتهی الارب ). || مغاک که میان ترقوه و کتف است ، و آن دو باشد. (منتهی الارب ). میان چنبر گردن و رگ گردن . گو چنبر گردن . || قسمت زیرین شکم . ج ، حواقن . (منتهی الارب ). || لألحقن حواقنک بذواقنک ؛ یعنی ترا به فکر خواهم انداخت ، چه انسان متفکر ذقن را به گودی ترقوه فرومی برد. این مثل را هنگام تهدید به قهر و غلبه گویند. (از منتهی الارب ). || گو دندان . (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.