حافظ شربتی . [ ف ِ ظِ ش َ ب َ ] (اِخ ) پدر شیخ کمال تربتی شاعر معاصر میر ابوسعید است . میر علی شیر نوائی گوید: شیخ کمال به مکه شد و از مکه بازآمد و در تربت فوت شد و تربتش آنجاست . پدر مشارالیه حافظ نام داشته و طبابت می کرده ، و شیخ دائم از غایت خوش طبعی قطعه های مطایبه آمیز برای او میگفته است ، و این قطعه از آنجاست :
تا که حافظ طبیب تربت شد
کشته شد جملگی که و مه او
موش در شربتش فتاد و بمرد
مرگ موش است شربت به او.
و نیز او راست :
نزد حافظ سپاهیی آمد
رخت بگشاد پیش او بنشست
پس بحافظ بگفت از سر درد
که سرم درد میکند پیوست
حافظش داد شربتی بعلاج
شربتش خورد و رخت را بربست .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.