حاشیش . (اِ) بعربی و بفارسی حسن یوسف نامند،چیزی است که در آبها منجمد میشود مایل بسفیدی و بدمزه و مایل بشیرینی و حار و بسیار تند و قویتر از فرفیون . در چهارم گرم و خشک و نیم درهم او مقیی ٔ قوی و یک درهم او کشنده است به قی مفرط و ضماد اوجالی و سرخ کننده ٔ رنگ رخسار و مستعمل زنان است و جهة امراض بارد استعمال او در خارج بدن جائز است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حاسیس . (دزی ج 1 ص 239). بعضی آن را دوایی ارمنی دانسته اند. (دزی ج 1، ص 239). رجوع بحاسیس شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.