حازوق . (اِخ ) مردی از خوارج . صاغانی گوید او بدست عبداﷲبن نعمان بن عبداﷲبن وهب بن سعدبن عوف بن عامر... کشته شد. ابومحمدبن الاعرابی گوید دختر او محیاة، و بقول ابن الکلمی ، خواهر او، و بقول جوهری زن او و یا مادر او، در مرثیه ٔ وی برای ضرورت وزن حِزاقا گفته است :
اقلب عینی فی الفوارس لا اری
حزاقا و عینی کالحجارة من القطر
فلوبیدی ملک الیمامة لم تزل
قبائل تسبین العقائل من شکر.
ابن بری گوید شعر از حزنق است در مرثیه ٔ برادر خود حازوق که بنوشکر او را کشته بودند. رجوع به تاج العروس در ماده ٔ «حزق » و منتهی الارب شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.