حارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حارق . || آتش . (منتهی الارب ). || زن تنگ اندام . (مهذب الاسماء). زن تنگ شرم . (از منتهی الارب ). || زنی که زنان همسایه را دشنام بسیار دهد. (منتهی الارب ). || آن جا که ران بسرین پیوندد. (مهذب الاسماء). || زن که جماع دهد مرد را بنصف اسفل و نصف اعلای خود بکار دیگر مشغول دارد. (منتهی الارب ). || زن مغلوب الشهوة. حتی تحرق انیابها بعضها علی بعض اشفاقاً من ان تبلغ الشهوة بها الشهیق اوالنخیر. (منتهی الارب ). || (مص ) آرامش با زن بر پهلو خوابانیده یا همچو شتر خوابانیده . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.