جواء. [ ج ِ ] (ع اِ) زمین مغاک . (منتهی الارب ). شکم زمین . (از اقرب الموارد). || وادی فراخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوعی از توشه دادن شبان که بپاتابه ماند و راعی در آن ادوات خود نگاه دارد. (منتهی الارب ). جوراب مانندی که شبان توشه و کنف خود در آن نهد. (اقرب الموارد). || فضا که میان خانه ها باشد، گویند: نزلنا فی جواء بنی فلان . ج ، اجویة. (منتهی الارب ). || غلاف دیگ یا چیزی از چرم و جز آن که بر آن دیگ نهند. || ج ِ جَوّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جَوّ شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.