جهانگیری .[ ج َ ] (حامص مرکب ) پادشاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). شغل و عمل جهانگیر. تسخیر جهان . جهانگشایی :
ولی چون بخت روباهی نمودش
ز شیری و جهانگیری چه سودش ؟
بگذر از این پی که جهانگیری است
حکم جوانی مکن این پیری است .
ترا آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی ّ جهانگیری غم لشکر نمی ارزد.