جنگار. [ ج َ ] (اِ) چنگار. زنگار. (ناظم الاطباء). || خرچنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء). سرطان . (برهان ). جانوری است آبی که در خشکی بپای کج رود و آنرا پنجپایک و پنجپایه و خرچنگ نیز گویند و بتازیش سرطان خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). || (ص ) جنگ آورنده . (برهان ). آرنده ٔ جنگ . غازی و دلاور و بهادر. (ناظم الاطباء). || (فعل امر) امر هم هست . (برهان ). یعنی جنگ بیار و جنگ کن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). جنگ آر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.