جنوب . [ ج ُ ] (ع مص ) از دست راست وزیدن باد. (منتهی الارب ). || بادجنوب آمدن . (المصادر). || باد جنوب وزیدن بر قوم و هلاک کردن . (منتهی الارب ): جُنِبوا جنوباً؛ باد جنوب وزید بر آنان و هلاک کرد آنان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دورشدن . (المصادر زوزنی ). || دردمندپهلو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبتلی به بیماری ذات الجنب گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول بمعنی جَنوب ، یکی از جهات اربع.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.