جل . [ ج َل ل ] (ع مص ) پوشانیدن اسب را. (منتهی الارب ) جُل پوشانیدن . (از اقرب الموارد). || گرد آوردن پشکل بدست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گناه کردن . (آنندراج ). || بیرون رفتن از وطن بسوی شهری و دیاری دیگر.(از اقرب الموارد). از خانمان رفتن . (منتهی الارب ). || گرفتن میانکی قروت را که نفیس میباشد. (منتهی الارب ): جل الاقط؛ اخذ جلاله . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.