جلیل .[ ج َ ] (ع ص ) کلانسال . (از منتهی الارب ). || بزرگوار (ناظم الاطباء). بزرگ قدر. (منتهی الارب ). آنکه قدر و مرتبه ٔ وی بلند باشد. (ناظم الاطباء). || بزرگ و عظیم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آزموده کار. (منتهی الارب ). || (اِ) یز که از وی ازار خرگاه سازند. (منتهی الارب ). گیاه ثمام که از آن ازار خرگاه سازند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ جلیلة. (منتهی الارب ). بمعنی خرمابن بسیاربار. رجوع به جلیلة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.