جلیلة. [ ج َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث جلیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی زن بزرگ قدر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقه ای که یک شکم بیش نزاده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): ما له جلیلة و لا دقیقة؛ یعنی نه شتر دارد و نه گوسفند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || خرمابن بزرگ بسیاربار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ثمامه و آن گیاه است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.