جلجلة. [ ج َ ج َ ل َ ] (ع مص ) آمیختن . || روشن آواز شدن اسب . || سخت تافتن زه را. || جنبانیدن چیزی به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زنگله بستن . (از اقرب الموارد). || بانگ کردن رعد. || جنبانیدن زنگل و درای و مثل آن . || تحریک و شدّت صوت . (از یادداشت های دهخدا). || (اِمص ) سختی آواز. || (اِ) وعده ٔ بد. || بانگ زنگله . || آواز تندر. (از آنندراج ). بانگ تندر. (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.