جعد. [ ج َ ] (اِخ ) ابن درهم ، از سران مغانیه (مانویان ) و معلم و مربی مروان بن محمد و فرزندان او بود و مروان را به آیین مانی درآورد. مروان را ازآن رو جعدی نامیدند که شاگرد ابن جعدبن درهم بوده است . جعد به فرمان هشام بن عبدالملک و به دست خالدبن عبداﷲ قسری زندانی گردید و حبس او دیر زمانی طول کشیدتا آن که خویشانش قضیه به هشام رفع کردند و از ضعف خود و طول حبس جعد نالیدند. هشام گفت : مگر او هنوز زنده است ؟ و نامه به خالد نوشت که درزمان جعد را به قتل رساند. خالدبن عبداﷲ جعد را در روز گوسفندکشان بجای قربانی بکشت و پیش از کشتن امر هشام را درباره ٔ قتل جعد به مردم بگفت چه خود خالد نیز بزندقه (یعنی پیروی مذهب مانی ) متهم و مادرش نصرانی بود. (الفهرست ابن الندیم ). جعدبن درهم عقیده ٔ معتزله را که میگفتند قرآن مخلوق است در زمان هشام بن عبدالملک آشکار ساخت و هشام او را به خالد قسری امیر عراق سپرد تا او رابکشد. خالد وی را حبس کرد و نکشت . هشام او را سرزنش و مجبور به کشتن جعد کرد. (ابن اثیر از غزالی نامه ).جعدبن درهم مولای سویدبن غفلة و از سران معتزله بود و عقاید خود را درباره ٔ خلق قرآن و جبر و اختیار و جز آن در روزگار هشام آشکار کرد و از سخنان اوست : «اگر فرزند از همخوابگی مرد و زن بوجود می آید پس من آفریدگار فرزند خود و مدبر و فاعل کار آفرینش وی هستم وفاعلی جز من در کار نیست و این که میگویند خداوند او را خلق کرده ، مجازی است نه حقیقی ». و نیز از گفته های اوست که : «اگر نظر موجب معرفت است پس این معرفت فعلی است که فاعل ندارد». (کتاب التاج جاحظ ص 107).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.