جعالت . [ ج َ / ج ُ / ج ِ ل َ ] (ع اِ) مزد. آنچه برای غازی مقرر کنند وقتی که از طرف احدی بمزد جنگ کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مزدی که برای عامل عمل قرار دهند. (ناظم الاطباء). پای مزد. (زمخشری ) (مهذب الاسماء). رجوع به حق القدم شود. || پاره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رشوه . (ناظم الاطباء). ج ، جعائل و جعالات .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.