جری . [ ج َری ی ] (ع ص ، اِ) وکیل . واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است و بدان جهت وکیل را جری نامند که بجای موکل در جریان امر قرار گیرد. (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وکیل . (از متن اللغة) ج ، اَجْریاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ضامن . ج ، اَجْریاء. || رسول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، اَجْریاء. (منتهی الارب ) (متن اللغة). || خادم . (از متن اللغة). || مزدور.(منتهی الارب ). || دلیر. (دهار). صاحب جراءة. دلیر. گستاخ . جسور. دلیرشده . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.