جرجر. [ ج َ ج َ ] (ع اِ) خرمن کوب آهنی . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گردون . (مهذب الاسماء). || باقلا. جَرجَر. (متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تره تیزک . اللغة). جرجیر. (از متن اللغة). || نخود. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظ-م الاطب-اء). جِرجِر.(منتهی الارب ) (متن اللغة) (ناظم الاطباء). || شکاف شکاف زیرا که جر شکاف هر چیز است عموماً و شکاف زمین مثل آب کند خصوصاً. (آنندراج ) :
آیینه ٔ حسود ترا موریانه خورد
نی نی که کرد صورت او جرجر آینه .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.