جرامز. [ ج َ م ِ ] (ع اِ) دست و پاهای وحشی و بدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : ضم الثور جرامزه ؛ ای قوائمه . (اقرب الموارد). || تن مردم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدن و تن مردم . (آنندراج ) (اقرب الموارد): ضم فلان الیه جرامزه ؛ اذا رفع ما انتشر من ثیابه ثم مضی . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.