جذف . [ ج َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تیز پریدن و شتافتن مرغ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتافتن مرغ . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). گام کوتاه زدن و تیز رفتن زن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ). || راندن کشتی به بیل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ): جذف القارب [ کشتی خرد ] بالمجذاف ؛ راندن آن را. (از قطر المحیط). || برف باریدن آسمان . (از ذیل اقرب الموارد). جذفت السماء بالثلج ؛ ساحت به لغة فی الدال . (تاج ، از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.