جدو. [ ج َدْوْ ] (ع مص ) عطا کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) . بخشیدن بر کسی . (ازشرح قاموس ): جدا علیه ؛ اعطاه الجدوی . (اقرب الموارد). عطا کردبروی . (ناظم الاطباء). || حاجت بردن پیش کسی و عطا خواستن از وی . (از منتهی الارب ). حاجت خواستن یا طلب عطا کردن از کسی . (از اقرب الموارد). نیاز و حاجت خواستن . (از شرح قاموس ). از کسی چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (زوزنی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.