جخ . [ ج َخ خ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیخرد گول درشت . (از ذیل اقرب الموارد). جُخ . (از شرح قاموس ). || پرخور. (لسان از ذیل اقرب الموارد). بسیارخور. || گران جان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گران کندرو. (از ذیل اقرب الموارد). الوخم الثقیل الفدم . (ذیل اقرب الموارد). ناخوش گران . (شرح قاموس ). || بسیارخواب . (لسان از ذیل اقرب الموارد). || درمانده در سخن . (از ذیل اقرب الموارد). هلباجه . (ذیل اقرب الموارد). || (مص ) از جایی بجایی شدن . (از منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (شرح قاموس ). || بلند کردن شکم را و گشاده داشتن هر دو بازو را در سجده . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط): جخ المصلی فی صلاته ؛ رفع بطنه و فتح عضدیه من جنبیه فی السجود. (لسان از ذیل اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || برانگیختن خاک را به پای . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بباد دادن خاک را از پای خود. (از شرح قاموس ). || انداختن کمیز را. (از منتهی الارب )(از قطر المحیط) (از ذیل اقرب الموارد). انداختن و سر دادن بول . (از شرح قاموس ). || دراز کشیدن با تمکن و استرخاء. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). به پهلو خوابیدن در حال دست یافتن و سست بودن . (از شرح قاموس ). || جماع کردن با جاریه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از ذیل اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نزدیکی کردن با کنیزک . (از شرح قاموس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.