جخجخة. [ ج َ ج َ خ َ ] (ع مص ) بر زمین زدن کسی را. || بددلی کردن . || بانگ کردن . || پنهان نمودن مکنون دل خود را. || درآمدن در میانه ٔ چیزی . || گفتن جخ جخ . || جماع کردن با جاریه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (قطر المحیط). || دشنام گفتن . بد گفتن .(از ذیل اقرب الموارد) (تاج از ذیل اقرب الموارد). || (اِ) آواز شکستن آب . (از ذیل اقرب الموارد). صوت تکسر الماء. (تاج از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.