جحر. [ ج َ ] (ع مص ) در سوراخ درآوردن سوسمار را. || داخل شدن سوسمار در سوراخ . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بلند گردیدن آفتاب . || بی باران گردیدن ربیع. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پس ماندن کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پس ماندن خبر . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || در چشم خانه فرورفتن چشم . || (اِ) غار دورتگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.