جاهلانه . [ هَِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بنادانی . از روی جهالت : از روی جهل ندانم که چه کار جاهلانه کرده ام . (منتخب قابوس نامه ص 39).
خدای از تو طاعت بدانش پذیرد
مبرپیش او طاعت جاهلانه .
خالقی کو اختر و گردون کند
امر و نهی جاهلانه چون کند.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاهلانه . [ هَِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بنادانی . از روی جهالت : از روی جهل ندانم که چه کار جاهلانه کرده ام . (منتخب قابوس نامه ص 39).
خدای از تو طاعت بدانش پذیرد
مبرپیش او طاعت جاهلانه .