جاهد. [ هَِ ] (ع ص ) آرزومند طعام و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آرزوی طعام کننده . کوشنده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ساعی (سعی کننده ). کوشش نماینده . دارای جد و جهد. رنج بر. (ناظم الاطباء). کوشا.
- جهد جاهد ؛ برای مبالغه است مانند شعر شاعر و لیل لائل . یعنی کوشش بسیار. (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.