جانقی . (ترکی ، اِ) مشورت . کنکاش کردن و مصلحت و صلاح دیدن جمعی باشد با هم . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و بحذف ثانی هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). ترکی است بمعنی مشورت ، اندرز. || شغل . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ جانسون شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.