جامگاه . (اِ مرکب ) نقل دان . (آنندراج ) :
بساط باغ بزم میکشان بود
درختان جامگاه و نقل دان بود.
|| جای شمسه ٔ ایوان . (آنندراج ) :
رفعت طاق درش نوشیروان راسرکشان
جام گاه قبه اش خورشید تابان را ضیاء.
|| جامکان . (ناظم الاطباء).
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامگاه . (اِ مرکب ) نقل دان . (آنندراج ) :
بساط باغ بزم میکشان بود
درختان جامگاه و نقل دان بود.