جادی . [ دی ی ] (ع اِ) زعفران . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ) (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و صاحب مهذب الاسماء آرد: جادی ؛ زعفران و آن منسوب به جادیه است که نام قریه ای است به شام که در آن زعفران روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || می . (منتهی الارب ) (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 108).جادیاء. (حاشیه ٔ المعرب ). و رجوع به جادیاء شود. جوالیقی آرد: جادی فارسی معرب و بمعنای زعفران است . قال الشاعر: و یُشرق جادِی بهن ّ مُدیف . (المعرب ص 108). و در اختیارات بدیعی چنین آمده : جادی ، کرکم و قرقو و ایهقان و خلوق گویند و شعور الصقالبه و آن زعفران است . (اختیارات بدیعی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.