ثنی . [ ث ِن ْی ْ ] (ع اِ) یک تاه از تاهها. ج ، اَثناء. || کار دوباره : لاثنی فی الصدقة. || گشت کوه و وادی . || نوردِ نامه . || دوم . || روز دوشنبه . || بچه ٔ دوم . || ناقه وزنی که بار دویم بزاید. || مهتر دوم از مهتری . || پاسی و پاره ای از شب : مضی ثنی من اللیل . || ساعت . وقت . || ثنی الحیة؛ گشت و پیچ و خم مار یا آنچه از او معوج شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.