ثناخواندن . [ ث َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) مدح کردن :
از آن پس ثنا خواند بر شهریار
چنان چون بود درخور نامدار.
همانکه آنش ثنا خواند اینش لعنت کرد
بسوی آن حجری بود و سوی این گهری .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثناخواندن . [ ث َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) مدح کردن :
از آن پس ثنا خواند بر شهریار
چنان چون بود درخور نامدار.