تیزچنگال . [ چ َ ] (ص مرکب ) تیزچنگل . تیزچنگ :
چنان اندیشد او از دشمن خویش
چو باز تیزچنگال ازکراکا.
یعنی دَدَگان مرا به دنبال
هستند سگان تیزچنگال .
عقابان تیزچنگالند و بازان آهنین پنجه
ترا باری چنین بهتر که با عصفور بنشینی .
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.