توعر. [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) درشت شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سخت گردیدن مکان . (از اقرب الموارد).دشوار گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سختی نمودن در چیزی . || دشوارکار گردیدن مرد. || سرگشته و متحیر گردیدن در کلام . یقال : توعر فی الکلام ؛ ای تحیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد)
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.