توشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آذوقه ٔ راه کردن . ذخیره کردن . بضاعت ساختن :
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد
که در این صعب سفر طاعت او توشه ٔ ماست .
تا نبرد خوابت از او گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آذوقه ٔ راه کردن . ذخیره کردن . بضاعت ساختن :
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد
که در این صعب سفر طاعت او توشه ٔ ماست .