تهمیشه . [ ت َ ش ِ ] (اِخ ) نام پشته ای است دردارالمرز نزدیک به بیشه ٔ نارون . (برهان ) (از آنندراج ). نام جنگلی . (ناظم الاطباء). ظاهراً تمیشه . رجوع به فهرست سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به تمیشه و تهیشه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.